کفر نامه کارو
خدایا کفر نمیگویم،
پریشانم،
چه میخواهی تو از جانم؟
مرا بی آنکه خود خواهم اسیر زندگی کردی.
خداوندا!
اگر روزی ز عرش خود به زیر آیی
لباس فقر پوشی
غرورت را برای تکه نانی
به زیر پای نامردان بیاندازی
و شب آهسته و خسته
تهی دست و زبان بسته
به سوی خانه باز آیی
نمیگویی؟!
خداوندا!
اگر در روز گرما خیز تابستان
تنت بر سایهی دیوار بگشایی
لبت بر کاسهی مسی قیر اندود بگذاری
و قدری آن طرفتر
عمارتهای مرمرین بینی
و اعصابت برای سکهای اینسو و آنسو در روان باشد
نمیگویی؟!
خداوندا!
اگر روزی بشر گردی
ز حال بندگانت با خبر گردی
پشیمان میشوی از قصه خلقت، از این بودن، از این بدعت.
خداوندا تو مسئولی.
خداوندا تو میدانی که انسان بودن و ماندن
در این دنیا چه دشوار است،
چه رنجی میکشد آنکس که انسان است و از احساس سرشار است…
کفر نامه کارو
بخش نظرات این مطلب
برچسب های طلایی
بنر لايه باز ,قالب رزبلاگ,قالب 404,قالب حرفه ای رزبلاگ,قالب لینک باکس برای رزبلاگ,قالب برای رزبلاگ ,صفحه ورود رزبلاگ , دانلود آیکون های تلویزیون ,قالب لایه باز چت روم ,قالب انجمن رزبلاگ , قالب انجمن , قالب صحیفه برای وبلاگ ,اسکریپت انتقال لینک ,کد تبلیغات متنی ,کد حالت من ,قالب سئو شده رزبلاگ ,قالب سئو شده دانلود ها ,دانلود پس زمینه بنر ,قالب لایه باز انجمن ,برچسب کاربری ,فونت,عکس,کد رنگ,آپلود سنتر رایگان,